امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

جیگرتو بخورم

سفر به ده

سلام عسل مامان . یک هفته رفتی ده و حسابی بهت خوش گذشت چون دوچرختم برده بودی ، البته با بابا احمد رفتی و قرار بود که جمعه بابا بیاد دنبالت که محبوب و مریم و علی اومدن ده به مناسبت تعطیلات 15خرداد ، و تو دیگه موندگار شدی ، بعد هم دوشنبه با علی اومدی، و با قیافه صحرایی با کلی خاطره مجوز نانوایی که بابا احمد برات صادر کرده با اقا رضا و بابا احمد و دوچرخه رفتی اسیاب سوم نقاشی های ابتکاری جنابعالی تشخیص دادی که این شکل فاطمه هست دوست دارم عزیزم ، موفق باشی گلم . الان هم میری کلاس زبان و چرتکه ، امیدوارم که قدر زحماتی که بابا برات میکشه رو بدونی...
18 خرداد 1396

مسافرت تنهایی به ده

مسافرت تنهایی به ده سلام قشنگم ، امیدم ، مرد کوچیکم خوبی ، پسر گلم امروز 11خرداد هست و الان دو روزه که رفتی ده با بابا احمد . امروز خبر دادی که نون میپزید با هانی ، و این که قراره بابا احمد برات مجوز بگیره که نون را دانه ای 500تومن بفروشی ولی نمیدونم چطور میشه که غروب که میشه دلت هوای خونه رو میکنه و هی زنگ و اسمس که میخوام بیام ... اما دوباره صبح که میشه یادت میره ، تازه فردا قراره مریم و محبوب و اقا رضا و علی هم بیان ده ، البته مریم 4تا جوجه هم قراره بیاره ، این بار دوچرختم بردی عزیز دلم ، خیلی دوست دارم . خیلی عاشقتم ...
11 خرداد 1396

سرگذشت کلاس اول

روز اول مدرسه روز اخر مدرسه ، جشن الفبا تزیین خوراکی جشن فنچ من ، فارغ التحصیل شده لوح تقدیر جابر با 30 هزار تومن پول کارنامه کانگورو ، دمت گرم خوشگله اون روز که چشن الفبا بود ، باید میرفتیم دانشگاه برای طرح جابر ، تازه سنگ خورده بود تو شیشه ماشین و خورد شده بود ، ولی با این حساب خوب بود به همه جا رسیدیم ، قربونت برم من ، خیلی دوست دارم ، عزیزمی...
7 خرداد 1396
1